پیامدهای معماری کسب و کار کاربردی


معماری کسب و کار (Business Architecture )، که مبتنی بر عملکرد و اطلاعات است، در اصل، معماری خدماتی است که کارکردهای کسب و کار را تحقق می بخشد و دسترسی به قابلیت های کسب  وکار را فراهم می کند. به عبارت دیگر، معماری کسب و کار منجر به نوع یک سازمان خدمات گرا می شود که شامل ساختارهای خدمات تجاری است. چنین معماری قادر به پیوند دادن اهداف کلان و میانی/ اهداف استراتژیک کسب و کار، درآمد، تقاضای مصرف کننده و فرهنگ شرکتی است. همچنین به ساختارهای سازمانی و عملیاتی خاصی از شرکت نیاز دارد. این معماری یک شرکت را به شکلی بهینه برای کسب و کارهایی که در یک محیط خارجی بسیار پویا انجام می شود، تبدیل می کند.

خدمات گرایی پذیرش سریع تغییرات را از طریق انعطاف پذیری تجاری بر اساس ترکیب مجدد خدمات تجاری فراهم می کند. انعطاف‌پذیری راهکار‌های تجاری بدون تغییر در ساختار مدیریتی و سازمانی یک شرکت که خواستار انعطاف‌پذیری آن‌ها باشد، محقق نمی‌شود. ماهیت خدمات محور معماری کسب و کار به عنوان عامل اصلی تثبیت کننده در شرکتی به نظر می رسد که می تواند با ساختار اجتماعی، فرهنگ شرکتی، همکاری واحدهای تجاری داخلی و فعالیت های بیرونی در بازار منطبق باشد.

معماری کسب و کار بر روی خدمات برای شرکت ها در هر نوع و اندازه کار می کند. خدمات گرایی مزیت های رقابتی بازار را بر اساس نوآوری های تجاری، یکپارچگی راهکار های تجاری، انعطاف پذیری و توسعه کسب و کار و همه اینها در همگرایی با مقیاس پذیری فناوری، امنیت و مدیریت ارائه می دهد.

خدمات تجاری، که معماری کسب و کار را تشکیل می دهند، نهادهای سازمانی و عملیاتی هستند که عملکردهای تجاری خاصی را از طریق ابزارهای دستی و خودکار تحقق می بخشند. این نهادها معمولاً از حوزه های تجاری به حوزه فناوری اطلاعات شرکت عبور می کنند. دانه بندی (Granularity) مناسب خدمات تجاری ترکیبات آنها را به ابزاری قدرتمند برای رسیدگی به اکثر وظایف تجاری جدید و مشکلات موجود تبدیل می کند.

خدمات تجاری سطحی از انتزاع (Level of Abstraction) را فراهم می کند که جامع ترین مدیریت تاکتیکی و استراتژیک کسب و کار را ممکن می سازد. آنها همچنین اجازه اجرای چندگانه شایسته و رقابتی از معماری کسب و کار را می دهند. در نتیجه، اثربخشی هزینه/ارزش و بهبود ارزش مشتری ممکن است از طریق تنظیم مجدد ساختارهای خدمات تجاری همکاری به دست آید.

رشته ای از معماری کسب و کار به عنوان وسیله ای برای تبدیل چه (What) به چگونه (How) بین نیازهای کسب و کار و قابلیت های کسب و کار پل می کند. از آنجایی که معماری کسب و کار منبع نیازمندیهای تعریف ساختارهای سازمانی، مدیریتی و عملیاتی کسب و کار است، رشته معماری کسب و کار مستلزم آن است که معماران کسب و کار در دو بعد اساسی کار کنند. اول، آنها مدل های عملکردی کسب و کار را برای وضعیت فعلی شرکت تعریف می کنند و قابلیت های عملکردی را برای گذار به وضعیت استراتژیک برنامه ریزی می کنند. دوم، آنها به مدیریت شرکت در توسعه تحولات کسب و کار از طریق تغییرات در محصولات، خدمات، ساختارهای سازمانی و عملیاتی کمک می کنند. هر دو بعد در دستیابی به اهداف مالی شرکت کمک می کنند. رابطه بین موضوع و رشته معماری کسب و کار در شکل زیر نشان داده شده است.

هر چیزی که معماران کسب و کار با آن سروکار دارند، معماری کسب و کار نیست. یعنی تأثیر معماری کسب و کار از طریق رشته معماری کسب و کار در بسیاری از عناصر سازمانی نفوذ می کند، اما این عناصر تحت مالکیت یا مدیریت معماری نیستند. معماران کسب‌وکار دستورالعمل‌های مدیران سطح C را با دستورالعمل‌های یک طرح استراتژی کسب‌وکار و تحلیل بازار ادغام می‌کنند و دستورالعمل‌ها را به اجزای عملکردی تجاری – عملکردها، ویژگی‌ها، خدمات و محصولات تبدیل می‌کنند.

معماران کسب و کار سهم زیادی در عملکرد کسب و کار دارند، اما عملکرد یا درآمد یا هیچ شاخص مالی دیگری را تعریف نمی کنند – این وظیفه مدیریت در تمام سطوح شرکت است. معماران کسب و کار راهکار هایی را طراحی می کنند که عملکرد یا درآمد خاصی را هدف قرار می دهند، اما ما آن را مدل سازی عملکرد یا درآمد نمی نامیم. عملکرد و درآمد کسب و کار ممکن است به عنوان محرک های پیشرو برای ویژگی های معماری کسب و کار مانند مقیاس پذیری، انعطاف پذیری و استحکام در نظر گرفته شود.

معماران کسب‌وکار تعریف می‌کنند که واحدهای تجاری چه راهکارها و/یا وظایفی را باید انجام دهند تا با برنامه استراتژی کسب‌وکار و اهداف و مقاصد شرکت مطابقت داشته باشند. این تصمیمات بر ساختار عملیاتی کسب‌وکار، ساختار مدیریت کسب‌وکار و فناوری، استقرار کسب‌وکار، استراتژی محصول و تحویل فناوری مرتبط تأثیر می‌گذارد یا باید تأثیر بگذارد، هرچند که کدام واحد آنچه را که توسط مدیریت مرتبط تعریف شده است انجام می‌دهد.

یک رشته معماری کسب و کار مستلزم آن است که تصمیم گیری خاصی که در حال حاضر یک امتیاز انحصاری مدیریت است، با معماران کسب و کار به اشتراک گذاشته شود یا به آنها واگذار شود. به همین دلیل است که معماران کسب و کار باید در رده های بالای تجاری مانند مدیر یا بالاتر باشند، زیرا آنها باید بر مدیریت کسب و کار سطوح ارشد و میانی تأثیر بگذارند.

هدف فعالیت معماران کسب و کار سود و مزایای میان مدت و بلندمدت است. راهکار‌های کوتاه‌مدت، که ممکن است به عنوان «درآمد امروز بدون توجه به هزینه فردا» یا «فردا کسب‌وکار جدیدی خواهد بود» مشخص شود، ظاهراً با این پتانسیل که «فردا» برای چنین کسب‌وکاری اتفاق نمی‌افتد، پرهزینه‌تر و بسیار پرخطرتر است. در حالی که نباید از خطاهای معماری چشم پوشی کرد، نقض راه حل های معماری که به تفکر کوتاه مدت در حین اجرا نسبت داده می شود وضعیت بسیار مکررتری است.

در مجموع، یک رشته از معماری کسب و کار شرح وظایف اولیه و ثانویه نقش معمار کسب و کار است. تفکیک بین موضوع و رشته معماری کسب و کار اجازه می دهد تا بین سطح مدل معماری و اجرای آن در سراسر یک شرکت تمایز قائل شویم. این همچنین به روشن شدن تفکیک مسئولیت ها بین معماران کسب و کار و مدیریت شرکت کمک می کند.

 

مقالات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *