در FBI آمریکا، علیرغم انجام هزینه های سنگین ۱۷۰ میلیون دلاری در یک پروژه توسعه سیستم مدیریتی، این پروژه با شکست مواجه شد!
در سال ۲۰۰۰، FBI شروع به توسعه یک سیستم نرمافزاری مدیریت پرونده به نام Virtual Case File کرد، اما در نهایت در آوریل ۲۰۰۵ این پروژه متوقف شد. هزینه این پروژه بیش از ۱۷۰ میلیون دلار تخمین زده شد و این هدر رفتن پول مالیات دهندگان، انتقادات شدیدی را برانگیخت.
این پروژه با نام «بروزرسانی فناوری اطلاعات FBI» و بودجهی تخصیصی ۳۴۰ میلیون دلار و با هدف جایگزینی زیرساخت فرسودهی سختافزاری و نرمافزاری آن زمان در FBI با یک شبکهی مدرن و ایمن شکل گرفت اما این تغییر در نهایت محقق نشد و در مقالهی پیش رو به دنبال بررسی دلایل عدم توفیق و ارزشآفرینی این طرح بزرگ هستیم. آیا این پروژه هم دلایلی مشابه علل شکست سایر پروژههای فناوری اطلاعات دارد یا عواملی منحصر بهفرد، استقرار این راهکار IT را تبدیل به مشکلی بزرگتر کردند؟
تحقیق جامعی نیز در سال ۲۰۰۷ نشان میدهد که ۶۲ درصد از پروژههای IT در زمانبندی مقرر پایان نمیپذیرند. همچنین ۴۹ درصد از آنها از بودجهی پیشبینیشده تجاوز میکنند و در نهایت ۴۱ درصد از این پروژهها نیز اساسا ارزش کسبوکاری مورد انتظار را ایجاد نمیکند و عملا شکستخورده تلقی میشوند.
نتیجهی پژوهش حاضر نشان میدهد که نقاط ضعف جدی و اهرمی که موجب شکست کلی این پروژهی کلان فناوری اطلاعات در دولت ایالات متحده آمریکا شده است، در حوزهی وظایف حرفهای تحلیلگران کسبوکار تعریف میشوند. به عبارتی نقصان در اجرای هر یک از حوزههای دانشی تحلیل کسبوکار در نهایت سبب اتلاف منابع بزرگ در این پروژه شده است. در حقیقت میتوان گفت که این مقاله گزارش و نمونهی کاملی از یک «درس آموخته» یا به عبارتی Lessons Learned به عنوان یکی از تکینکهای پنجاهگانهی راهنمای جهانی تحلیل کسبوکار یعنی BABOK است.
بر اساس گزارشهای راندولف هیت در سال ۲۰۰۵ که از کارمندان (GAO) Government Accountability Office آمریکاست، این پروژه دچار یک عارضهی رایج شده بود و آن هم عدم تعریف دقیق نیازمندیها به صورت کامل و صحیح از ابتدای کار است. این موضوع موجب میشود که نیازمندیها دائما نیاز به بازتعریف داشته باشند که آن هم تاثیرات منفی شدیدی بر روی طراحیها و محصولاتی که تا به اینجای کار ایجاد شدهاند دارد. در حقیقت وجود معماری سیستمی نرمافزاری غیر منسجم و نیازمندیهای سیستمی ناقص و ناسازگار، که با نیازهای مصرفکنندههای نهایی منطبق نبودند، ریشههای اصلی این شکست بزرگ شناخته شدهاند.
دلیل اصلی این شکست استخراج ناقص نیازمندیها عنوان شده است. در صفحه ۱۱ این مطالعه موردی دلایل مختلف شکست این پروژه مورد تحلیل قرار گرفته است که دلیل اول، دلیل دوم و دلیل سوم به اختلال در فرآیند استخراج نیازمندیها و البته صحتسنجی آنها باز میگردد. در نتیجه نیازمندیهابه صورت ناقص تعریف شدهاند و بارها و بارها نیاز به تغییر آنها بوده است. تصویر زیر بخشی از گزارش مزبور است و علل این شکست بزرگ را در جدولی خلاصه کرده است:
همچنین بر اساس نظرسنجی آنلاین انجامشده توسط انجمن CompTIA در آمریکا، ۲۸ درصد از بیش از هزار شرکتکننده معتقند که ارتباطات و تعاملات ضعیف، مهمترین عامل شکست پروژه بوده است. بدیهیست که این عامل، خود به صورت مستقیم یا غیر مستقیم باعث بروز مشکلات دیگری از جمله، فراهم کردن منابعی همچون افراد، فناوری، ابزار، تسهیلات و مهارتها و آموزشهای مورد نیاز میباشد.
نتایج تحقیقات CompTIA نشان میدهد که استخراج ضعیف نیازمندیها، فقدان حمایت و همکاری ذینفعان، عدم تعریف معیارهای مشخصی برای موفقیت پروژه، بودجهبندی غیرواقعبینانه، ضعف در برنامهریزی ریسک و فقدان فرآیندهای کنترل و تغییر سایر عوامل شکست این پروژهی عظیم بودهاند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که نیازمندیها و مدیریت چرخهی عمر آنها، قلب تپنده و یکی از موضوعات کلیدی و محوری تحلیل کسبوکار به شمار میرود.
بخشهای مهم این کیس استادی هایلایت شدهاند. برای دریافت این مطالعه موردی کافی است بر روی لینک پایین کلیک کنید.