دلایل ضرورت یادگیری تحلیل کسب و کار برای تیم بازاریابی سازمان


  • اگر خوب به چرخۀ حیات بازاریابی (Marketing Life Cycle) نگاه کنیم و مراحل چهارگانۀ آن یعنی معرفی، رشد، بلوغ و خاتمۀ محصول یا خدمت را تصور نماییم. در این چرخ، شخص بازاریاب می تواند از تحلیل کسب و کار استفاده نماید. او می تواند نیازمندی ها، مشکلات و مسائل سازمان خویش را رصد نماید و سپس به معرفی مهم ترین ابتکار (Initiative) دست بزند.

 

  • عموماً‌ نگارش یک برنامۀ جامع بازاریابی (Marketing Plan) ریشه در تحلیل کسب و کار دارد. از لحظه ای که تحقیقات بازاریابی شروع می شود تا لحظۀ استقرار تاکتیک ها و ابتکارات جذب مشتری برای محصول معرفی شده،‌ نیاز به تحلیل کسب و کار به طرز چشم گیری دیده می شود.

 

  • در واقع متخصص بازاریابی هنگام نهایی سازی طرح بازاریابی به دنبال این است که بهترین انتخاب و در واقع بهترین تصمیم (Real Option) را در اختیار تیم مدیریت عالی سازمان قرار دهد. مجموعه ابزارها و تکنیک های اجتماعی،‌ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی که استفاده می کند، ریشه در تفکر تحلیل کسب و کار دارد.

 

  • مشکلی که اکثر بازاریابان دارند،‌ تعریف پروژه، طرح و سبد برای توسعۀ محصول خویش اند. در واقع شکاف بین تیم بازاریابی و دفتر مدیریت پروژه را می توان با استقرار تیم های تحلیل کسب و کار رفع نمود. این تیم ها می توانند ایده ها و راهکارهای تیم بازاریابی را به پروژه تبدیل نمایند. و سپس از این طریق راحت تر و مطلوب تر می توان به ارزیابی بازاریابی و تیم های توسعۀ محصول پرداخت.

 

  • نگاه تیم بازاریابی به مقولۀ استراتژی، نگاهی انتزاعی و دوردست پذیر است، با استقرار متدولوژی های تحلیل کسب و کار،‌ سازمان قادر خواهد بود به صورت عینی تر و دسترس پذیر تر با استراتژی ها و اجرای آنها برخورد نماید.

 

  • یکی از آفت های بازاریابی که در شرکت های ایرانی هم دیده می شود، فقدان رویکردی جامع برای استخراج (Elicitation) نیازمندیها است. آشنا کردن تیم بازاریابی با مجموعه ای از ابزارهای فرآیندی، تکنیک ها و روش ها که بهتر بتوانند محیط کسب و کار را فرموله نمایند و به موازات آن نیازمندیهای سازمان را استخراج نمایند،‌ بر عهدۀ تحلیل کسب و کار است.

 

  • تحلیل کسب و کار به نوآموزان بازاریابی می آموزد که چگونه اقتصادی فکر نمایند. آنها یاد می گیرند که چگونه ابتکارات خویش را براساس پارامترهای اقتصاد مهندسی تشریح نمایند. در واقع آنها به دنبال این خواهند بود که کدام ابتکار دارای بیشترین NPV یا IRR و یا دارای کمترین Payback Period است. و سپس با این محاسبات ریاضیاتی، بیشتر می توانند با زبانی عینی و مخاطب پسند، برای سازمان خویش، تصمیم سازی نمایند.

 

  • یک طرح بازاریابی مطلوب و فراگیر، دارای استانداردی است که از یک سو مجموعه ای از گزینه ها و انتخاب ها را در اختیار تیم سازمانی قرار دهد و از سوی دیگر بتواند بین آنها، اهمیت و ترتیب و طبقه بندی قائل شود. داشتن انضباط تحلیل کسب و کار و مسلط شدن به رویه ها و ابزارهای آن، این مهم را برای سازمان به ارمغان خواهد آورد.

 

  • تحلیل کسب و کار به تیم های بازاریابی می آموزد که چگونه چابک فکر نمایند. از تولید محصولات، محتوا، فیچرها و تکنیک های اضافه، خودداری نمایند. چگونه محیطی مبتنی بر تعامل و هم افزایی فراهم نمایند. مدیریت ذینفعان را در سازمان تقویت نمایند. و در یک کلام محیطی یادگیرنده را به وجود آورند.

 

  • تحلیل کسب و کار به بازاریابی، تفکر سیستمی را می آموزد. تفکر سیستمی در ابتدایی ترین تعریف آن بیانگر مجموعه از عناصر یک سیستم است که به صورت دو به دو بر یکدیگر تعامل دارند و از مجموعه برآیند آنها، سیستم به خروجی مد نظر خویش دست می یابد. داشتن این ذهنیت این اثر وضعی را برای بازاریابی فراهم می آورد که آنها به صورت جزیره وار در سازمان حرکت نمی کنند بلکه در حال تعامل و بده بستان با دیگر واحدها و نهاد های درونی و بیرونی سازمان خویش اند.

 

  • تحلیل کسب و کار به تیم بازاریابی، تست کردن محصول را می آموزد. اگر چه محصول با مجموعه ای از ایده ها شروع شده است و اینک به مرحلۀ پیش راه اندازی (Pre-Launch) رسیده است، ولی در ادامه باید تست شود که آیا این محصول دارای امکانات مد نظر مشتری و نیازمندی های از پیش استخراج شده بازار هست یا نه؟ پس از پاس کردن الزامات و به اصطلاح راستی آزمایی (Verification) آن، محصول قدرت تحقق و عرضه در بازار را دارد.

 

مقاله با موضوع چرا تحلیل کسب و کار برای مدیران عامل سازمان ها ضروری است؟ را نیز بخوانید (کلیک کنید)

مقالات

آکادمی تحلیل کسب و کاربازاریابی یک سازمانتحلیل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *