در این مطلب در نظر داریم یکی دیگر از تکنیک های تحلیل کسب و کار که که احتمالاً اکثر شما با آن اشنا هستید را معرفی کنیم.
تاریخچه عبارت “طوفان فکری” برمیگردد به سال ۱۹۵۰ که مدیر شرکت تبلیغاتی مادیسون اونیو، “آدکس اسبورن” اصطلاح طوفان فکری را ابداع کرد.
حالا ممکن است بگویید که اصلا طوفان فکری به چه معناست؟ ما پاسخ این سوال را با یک مثال شرح میدهیم.
فرض کنید شما یکی از پنج مدیر یک شرکت بزرگ هستید و مدیر عامل از شماها درخواست میکند که باهم همفکری کنید و درباره اتاق کنفرانسی که به تازگی در شرکت شما افتتاح شده نظر بدهید و به بهبود اولیه آن کمک کنید.
شما پنج نفر کنار هم نشسته و درباره این اتاق نظر میدهید و درواقع ایده های خود را باهم به اشتراک میگذارید و باهم صحبت میکنید و در واقع ایده تولید میکنید.
این کاری که انجام میدهید طوفان فکری گفته میشود. به همین سادگی!
پس طوفان فکری یک تکنیک موثر برای حل مسئله می باشد که برای ایجاد ایده و پاسخ ها و راه حل های اولیه برای حل مسئله استفاده می شود. بطور تئوریک میتوان طوفان فکری را اینگونه شرح داد که روشی ساده برای حل مسئله می باشد که ممکن است در وهله اول، این کار بیهوده بنظر بیاید اما در ادامه رویه کاملاً تغییر میکند. روش کار به این گونه است که ابتدا از شرکت کنندگان و افراد -که در مثال بالا مدیران می باشند- تمام ایده ها و نظرات و گفته های خود را با بقیه درمیان بگذارند و مطرح کنند هرچند که ایده غیرعاقلانه و غیر منطقی باشد. وقتی که تمام مسائل و ایده ها بطور یکجا مطرح و یادداشت شد، از بطن همین ایده های بظاهر ساده، میتوان ایده های خلاقانه ای کشف کرد که ممکن است با چند ساعت تفکر نیز ذهن انسان به این ایده دست پیدا نکند.
همانطور که ذکر شد ممکن است بعضی افراد فکر کنند که این روش بسیار روش سخیف و بی معنا است اما ذهن انسان درصورت توالی در استفاده از این روش، به گونه ای غیرارادی در انجام سایر امور (حتی امور شخصی) نیز از همین روش استفاده میکند و برای حل مسئله خود، ایده های فراوانی به ذهن خطور میکند و به اصطلاح، ذهن انسان به صورت سیستمی فکر میکند و به حل مسائل میپردازد.
روش طوفان فکری را در مسائل و حوزه های مختلفی میتوان بکار برد که یکی از مهم ترین آنها میتوان به تحلیل کسب و کار اشاره کرد که طوفان فکری در آن نقش بسیار گسترده ای دارد و میتواند در رشد کسب و کار ما نقش بسیار موثری را داشته باشد.
باز هم با یک مثال این مفهوم را توضیح میدهیم.
فرض کنید شما به کار مدیریت تبلیغات مشغول هستید و فعالیت دارید. طوفان فکری را میتوان در این شاخه از مدیریت احساس کرد که انسان نیاز به ایجاد ایده برای پیش بردن کار خود در زمینه تبلیغات و برندینگ دارد. اگر این فرد که در حوزه مدیریت تبلیغات فعالیت دارد، از قبل ذهن خود را با فعالیت هایی مثل طوفان فکری آماده نکرده باشد مسیر بسیار دشواری برای ادامه فعالیت خود دارد و زمان بسیار زیادی را صرف تولید ایده برای کار خود میکند.
