ترجمه فارسی استاندارد تحلیل کسب و کار (BABOK)- بخش هفتم

کتاب راهنمای BABOK

در این نوشته مفاهیم کلیدی تحلیل کسب و کار را تشریح خواهیم کرد. به اینصورت که ابتدا عنوان مفهوم کلیدی و سپس شرح آن ارائه خواهد شد.

تغییر

دگرگونی در پاسخ به یک نیاز.

تغییر جهت بهبود عملکرد یک شرکت بکار گرفته می شود. این بهبودها عامدانه هستند و بوسیله فعالیتهای مرتبط با تحلیل کسب و کار کنترل می شوند.

نیاز

مشکل یا فرصتی که باید به آن توجه شود.

نیازها می توانند از طریق ایجاد انگیزش در ذینفعان، موجب ایجاد تغییر شوند.

همچنین، تغییرات می توانند از طریق کاهش دادن و یا افزایش دادن ارزش حاصل از راهکارهای موجود، موجب ظهور نیازهای جدید شوند.

راهکار

راه و روشی مشخص برای ارضاء یک یا چند نیاز، در زمینه مورد نظر.

یک راهکار، بوسیله حل مشکلی که ذینفعان با آن مواجه هستند یا توانمند سازی ذینفعان جهت بهره مندی از مزایای یک فرصت، یک نیاز را ارضاء می کند.

ذینفع

فرد یا گروهی که با تغییر، نیاز، یا راهکار مورد نیاز مرتبط می باشد.

ذینفعان  اغلب با استفاده از عبارتهایی مانند علاقه مند به، مؤثر بر و دارای نفوذ بر تغییر تعریف می شوند. ذینفعان بر اساس ارتباطشان با نیاز، تغییر و راهکار گروه بندی می شوند.

ارزش

مزیت، اهمیت، یا مفید بودن چیزی برای یک ذینفع در زمینه و بستر مورد نظر.

ارزش می تواند بعنوان بازده، منفعت و بهبود بالقوه یا بالفعل در نظر گرفته شود. همچنین این امکان وجود دارد که به دلیل فقدانها، ریسکها و هزینه ها ارزش کاهش پیدا کند.

ارزش می تواند ملموس یا غیر ملموس باشد. ارزش ملموس بطور مستقیم قابل اندازه گیری است. ارزش ملموس اغلب داری یک جزء پولی مهم و قابل توجه است. ارزش غیر ملموس بطور غیر مستقیم اندازه گیری می شود. ارزش غیر ملموس اغلب دارای یک جزء انگیزشی معنی دار و مورد توجه می باشد؛ مانند شهرت یک شرکت یا روحیه و دلگرمی کارکنان آن.

در بعضی موارد، ارزش می تواند با استفاده از عبارتهای قطعی و مطلق اندازه گیری شود، اما در بسیاری از موارد با استفاده از عبارتهای نسبی ارزیابی می شود: از دیدگاه مجموعه ای از ذینفعان، یک راهکار نسبت به دیگری دارای ارزش بیشتری است.

بستر

شرایطی که بر تغییر مورد نظر مؤثر بوده، تحت تأثیر آن می باشد و یا موجبات فهم و درک آن را فراهم می آورد.

تغییرات در یک بستر رخ می دهند. بستر، شامل تمام چیزهای مرتبط با تغییر است که درون محیط قرار دارند. بستر ممکن است شامل رویکردها، رفتار، اعتقادات، رقبا، فرهنگ، جمعیت، اهداف، حکومت، زیرساخت، زبان، فقدانها، فرآیندها، تولیدات، پروژه ها، فروش، واژگان، فناوری، آب و هوا و هر جزء دیگری باشد که با تعریف مورد نظر انطباق دارد.

مفاهیم کلیدی می توانند جهت تأمل در مورد کیفیت و جامعیت کار انجام شده، توسط تحلیلگران کسب و کار مورد استفاده قرار گیرند. در شرح هر حوزه دانش، مثالهایی وجود دارد در مورد اینکه چگونه می توان مفاهیم محوری را هنگام انجام کارهای درون آن حوزه دانش، بکار گرفت. در زمان برنامه ریزی یا اجرای یک کار یا بکارگیری یک تکنیک، تحلیلگران کسب و کار می توانند از طریق مطرح کردن سؤالاتی مانند موارد زیر، به نحوه اشاره و پرداختن به هر مفهوم کلیدی توجه کرده و در مورد آن تأمل کنند:

  • نوع تغییراتی که در حال اعمال آنها هستیم کدامند؟
  • در حال تلاش برای ارضاء چه نیازهایی هستیم؟
  • راهکارهایی که در حال خلق یا تغییر آنها هستیم کدامند؟
  • ذینفعان مورد نظر چه کسانی هستند؟
  • بسترهایی که ما و راهکارهای مورد نظرمان در آن قرار داریم، کدامند؟

اگر هر یک از مفاهیم محوری با تغییر مواجه شوند، این موضوع موجب خواهد شد که دوباره این مفاهیم محوری و ارتباطشان با کسب ارزش را ارزیابی کنیم.

ادامه دارد…

مقالات

آکادمی BAآکادمی تحلیل کسب و کارآموزش تحلیل کسب و کارتحلیل کسب و کارتحلیل کسب و کار چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *