نقش تحلیل استراتژی در آنالیز کسب و کار


استراتژی مؤثرترین راه را جهت بکارگیری قابلیت های یک شرکت به منظور دستیابی به مجموعه ای از اهداف و مقاصد مطلوب مشخص می کند. استراتژی ها می توانند برای تمام شرکت، یک بخش، یک دپارتمان و یا برای یک محصول یا پروژه بکار گرفته شوند.

حوزه دانش تحلیل استراتژی، به توصیف کارهایی می پردازد که در زمان تحلیل کسب و کار باید با همکاری ذینفعان به منظور شناسایی نیازی که از لحاظ استراتژیک یا تاکتیکی دارای اهمیت است (نیاز کسب و کار)، توانمندسازی شرکت جهت توجه به آن نیاز، و همراستا نمودن استراتژی مورد نظر (مرتبط با نیاز شناسایی شده) با تغییرات رخ داده در دیگر استراتژیها (در سطوح بالاتر یا پایینتر) انجام شود.

تمرکز تحلیل استراتژی بر روی مشخص نمودن وضعیتهای پیش رو و گذرایی است که آگاهی از آنها جهت شناسایی نیاز کسب و کار ضروری است. همچنین، کارهایی که جهت دستیابی به اهداف و مقاصد مورد نظر باید انجام شوند بر اساس نیازهای شناسایی شده و محدوده راهکار در نظر گرفته شده تعیین می شوند. تحلیل استراتژی شامل بهره مندی از قابلیت تفکر استراتژیک و توانایی کشف راهکارهایی عملی و واقعی است که شرکت را قادر می سازند تا ارزش بیشتری برای خود و ذینفعانش خلق کند.

تحلیل استراتژی بستری برای تحلیل الزامات و تعریف طرحهای مرتبط با تغییر فراهم می کند. هنگامی که نیازی مرتبط با کسب و کار شناسایی می شود، باید تحلیل استراتژی انجام شود. این کار به ذینفعان اجازه می دهد که در مورد برآورده ساختن یا چشم پوشی نمودن از آن نیاز تصمیم گیری نمایند. تحلیل استراتژی یک فعالیت پیوسته و دائمی است که هر تغییری در نیاز شناسایی شده، مانند تغییر بستر آن را ارزیابی می کند و از طریق تحلیل اطلاعات جدید امکان تطبیق استراتژیها با شرایط و واقعیتهای در حال تغییر را فراهم می کند. شکل زیر طیفی را نشان می دهد که یک سر آن ارزش بالقوه و سر دیگر آن ارزش واقعی حاصل از کسب و کار مورد نظر است.

به هنگام تحلیل استراتژی، تحلیلگران کسب و کار باید بستری که در آن مشغول کار هستند و میزان قابلیت پیش بینی دامنه خروجیهای ممکن را مورد توجه قرار دهند. هنگامی که یک تغییر خروجیهای قابل پیش بینی داشته باشد، شرایط آتی و وضعیتهای گذاری احتمالی می توانند با وضوح بیشتری تعریف شوند و امکان دستیابی به یک استراتژی شفاف وجود خواهد داشت. اگر پیش بینی کردن خروجیهای احتمالی یک تغییر سخت باشد، تا زمان یافتن استراتژیهایی که امکان دستیابی به اهداف کسب و کار را فراهم کنند یا تا پایان اجرای طرح مبتکرانه، احتمالا نیاز است که تحلیلها بیشتر بر روی پاسخگویی به ریسکها، آزمودن فرضیات، و در صورت نیاز بر روی تغییر مسیر تمرکز داشته باشند.

ممکن است یک استراتژی از طریق برنامه ریزی استراتژیک، تعیین چشم انداز محصول، محک زدن کسب و کارهای مشابه یا مرتبط، یا تهیه نقشه راه محصول شناسایی شود.

حوزه دانش تحلیل استراتژی شامل فعالیتهای زیر است:

  • تحلیل وضعیت کنونی: عبارتست از درک نیاز کسب و کار و چگونگی ارتباط آن نیاز با روش و رویکرد مورد استفاده شرکت. با کمک چنین آگاهی و درکی می توان خط مبنا و بستری برای تغییر فراهم نمود.
  • تعریف وضعیت آتی: عبارتست از تعیین اهداف و مقاصدی که دستیابی به آنها نشاندهنده برآورده شدن نیاز کسب و کار باشد و مشخص نمودن بخشهایی از شرکت که باید تغییر کنند تا امکان دستیابی به آن اهداف و مقاصد فراهم گردد.
  • ارزیابی ریسکها: عبارتست از فهم و درک عدم اطمینانهای مرتبط با تغییر، توجه به تأثیر احتمالی آن عدم اطمینانها بر امکان خلق و ارائه ارزش از طریق اعمال تغییر، و پیشنهاد اقداماتی جهت مدیریت پیامدهای احتمالی ناشی از آن عدم اطمینانها.
  • تعیین استراتژی تغییر: عبارتست از تحلیل فاصله بین شرایط کنونی و شرایط مطلوب آتی، ارزیابی گزینه های موجود، و انتخاب مناسبترین گزینه به عنوان رویکرد مورد استفاده جهت دستیابی به وضعیت مطلوب آتی. این رویکرد باید شامل وضعیتهای گذاری باشد که ممکن است عبور از آنها جهت دستیابی به وضعیت مطلوب الزامی باشد.

مقالات

BA چیست؟business analysisآکادمی تحلیل کسب و کاراستراتژیتحلیل استراتژیکتحلیل کسب و کار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *