مقالههای بسیاری در مورد اینکه یک تحلیلگر کسب و کار یا کسب و کار به چه معناست، نوشته شدهاند؛ مقالههایی که یک تحلیلگر کسب و کار را به عنوان فردی تعریف میکنند که …
یک تحلیلگر کسب و کار کسی است که به ذینفعان کمک میکند تصمیم بگیرند، کمک میکند ارتباط برقرار کنند، به عنوان یک پل (رابط) در بین کسب و کار و IT ایفای نقش میکند و غیره. ولی هر کسی در یک سازمان می تواند اینکار را انجام دهد! حرفههای زیادی وجود دارند که به ذینفعان در تصمیمگیری کمک میکنند؛ مانند مشاوران مدیریت و مربیهای کسب و کار. مطالب بسیار اندکی در مورد تمایز یک تحلیلگر کسب و کار از بقیهی افراد در سازمان نوشته شده است.
تحلیلگر کسب و کار کسی است که تجزیه و تحلیلهای کاری را از طریق استخراج کردن، تحلیل کردن، مشخص کردن و مدیریت نیازها، ارزشها و الزامات با سطح خاصی از قابلیت و شایستگی انجام میدهد. اگر شما نتوانید همهی این چهار زمینه را دقیق و کامل انجام دهید تا نیازهای کسب و کار را برآورده کنید، در اینصورت شما یک تحلیلگر کسب و کار نیستید.
آمار نشان میدهد که افراد زیادی به خود تحلیلگر کسب و کار میگویند؛ یک جستجوی ساده در سایت لینکدین، بیش از ۸۰.۰۰۰ نفر را در کشور استرالیا نشان میدهد که این کلمه (تحلیلگر کسب و کار) در عنوان آنها است و بیش از ۷.۱ میلیون نفر در بقیهی کره زمین نیز این کلمه را در عنوان خود دارند.
کتاب راهنمای BABOK نیز بیان میکند که “یک تحلیلگر کسب و کار، هر کسی است که وظایف تجزیه و تحلیل کسب و کار ارائه شده در این کتاب راهنما را انجام میدهد؛ مهم نیست که عنوان شغل آن فرد یا نقش سازمانی آن چیست”.
کتاب راهنمای BABOK تمایزی در بین کیفیت، قابلیت و تجربهی وسیع تحلیلگر از وظایف و تکنیکهای او قائل نمیشود؛ با اینحال، گواهی و مدل IBA نیازمند داشتن صلاحیت در شش ناحیهی دانشی است (KA).
شواهد موجود در این زمینه به طرز شدیدی پیشنهاد میدهند که احتمال بیشتری وجود دارد که یک تجزیه و تحلیل کسب و کار خوب، توسط یک تحلیلگر کسب و کار به دست آورده میشود که به خوبی آموزش دیده، هم تراز با صنعت بوده، گواهی شده، پشتیبانی شده با تمرین و تکرار به مهارت دست یافته است و در چندین رویکرد و تجزیه و تحلیل سرتاسری از کتاب راهنمای BABOK تجربیات زیادی دارد.
متاسفانه، بسیاری از افراد در حرفهی تحلیل کسب و کار، درک نمیکنند که چگونه استخراج نیازها، تجزیه و تحلیل کردن، مشخص نمودن و مدیریت کردن نیازها، ارزش و الزامات را به هم دیگر متصل کنند. من اغلب افرادی را با عنوان “تحلیلگر کسب و کار” یا نقش تخصصی دیگری (تحلیلگر فرآیند، معمار کسب و کار، مدیر پروژه، تحلیلگر قوانین کسب و کار، تحلیلگر داده و غیره) میبینیم که برخی از این فعالیتها را انجام میدهند ولی آنها را به خوبی ادغام نمیکنند تا استاندارد بالایی از تحلیلهای کسب و کار ارائه دهند.
اتصال دادن گام های استخراج، تجزیه و تحلیل، مشخص و مدیریت کردن نیازها، کار سختی است، ولی وقتی که به خوبی انجام شود، ارزش بسیار زیادی برای سازمان فراهم میکند، جلوی به هدر رفتن و اتلاف منابع را می گیرد و شکستها را کاهش میدهد.
در صورتی که شما عنوان “تحلیلگر کسب و کار” را ندارید، هم میتوانید تجزیه و تحلیلهای عالی کسب و کاری انجام دهید، ولی باید قابلیت اساسی و بنیادی استخراج، تجزیه و تحلیل، مدیریت کردن الزامات را داشته باشید. به یاد داشته باشید که این که کسی بتواند یک چسب زخم بزند، به این معنی نیست که پرستار میباشد.
حرفههای زیادی کار استخراج و استنباط را انجام میدهد؛ برای مثال معلمها، دکترها و وکیلها. افرادی مانند مهندسین، فیزیکدانها و تحلیلگران داده، تجزیه و تحلیل انجام میدهند، در حالی که نویسندگان فنی و معماران، راهکار مشخص میکنند. با اینحال، تحلیلگران کسب و کار، نیازها، ارزش و الزامات را مدیریت میکنند و به دنبال اتصال دادن چیزهای مختلف جهت معنی دار کردن آنها هستند. برای مدیریت خوب الزامات، شما باید به صورت مستمر برنامه ریزی، استخراج و تجزیه و تحلیل کنید که غالباً هم تحت فشار خواهید بود.
تصورات غلط و سوء تفاهمها منجر به این شدند که سازمانها نیاز برای افراد متخصص جهت تجزیه و تحلیل کسب و کاری را نادیده بگیرند و فرض کنند که توسعه دهندگان و ذینفعان کسب و کار به صورت مشترک درک خواهند کرد که چگونه این نیازها و الزامات را استخراج کنند.”
برخی از رویکردهای چابک، فرض میکنند که اعضای تیم خودشان نیازها، ارزش و الزامات را مدیریت میکنند، حتی با اینکه اکثر این افراد دارای مهارتها، تجربیات و قابلیتهای لازم برای این الزامات نیستند.
یک تحلیلگر حرفهای کسب و کار (بودن) نیازمند مجموعهای از مهارتها است که بسیاری از مدیران اجرایی ارشد آنها را تجربه نکردهاند. تجزیه و تحلیل کسب و کار عالی به احتمال زیاد ممکن است توسط یک تحلیلگر کسب و کار به خوبی آموزش دیده، گواهی شده و پشتیبانی شده با تمرین و عمل به دست بیاید. اگر به دنبال احتمال بیشتر برای موفقیت پروژه هستید، باید مطمئن باشید که در حال تعامل با تحلیلگر کسب و کار، با کیفیت مرغوب هستید.
مدیریت الزامات در هر سازمانی از طریق استراتژی، عملیاتها، برنامهها و پروژهها اتفاق میافتد و یک تحلیلگر قابل کسب و کار باعث بهبود وضوح الزامات، کارآمدی و نتایج میشود.
تحلیلگر کسب و کار کیست؟
پیگیری (ردیابی اطلاعات و تحلیل آنها) کلید فرآیند تجزیه و تحلیل کسب و کار است. اگر نتوانید رویدادهای سازمانی قبلی و آتی را ردیابی کنید، نمیتوانید دینامیک سازمانی را ببینید و راهکارهای احتمالی برای مشکلات یا موقعیتهای کسب و کاری تعیین کنید. به نظر من، این ارجحترین مهارتی است که باید افرادی که تجزیه و تحلیل کسب و کار را انجام میدهند، آن را در اختیار داشته باشند.
یک تحلیلگر کسب و کار باید مستقل از مدیریت یا مشتریان باشد. ارائه گزینههای تجزیه و تحلیل شده و به خوبی ترکیب شده، به ذینفعان، بهتر از ارائه توصیه به آنها است.
آدرین رید میگوید: “ما باید بر مزیتهای تجزیه و تحلیل کسب و کار به جای ابزار یا تکنیکهای آن تمرکز کنیم. برای بیرون کشیدن (عمدی) قیاس (آنالوژی) غیر معمول و غیر منتظره، اگر یک شرکت هواپیمایی گفت که ما هواپیماها را نگهداری کرده، سوختگیری کرده و آنها را به پرواز در میآوریم، بلیطها را صادر و تصدیق میکنیم و در پروازهای فرا اقیانوسی تخصص داریم” ممکن است این موارد درست و دقیق باشد ولی پیغامی بسیار متقاعد کنندهتر “ما میتوانیم شما را از فرودگاه Heathrow به JFK در ۷ ساعت برسانیم” است.
من با آدرین موافقم، ما باید مزیتهای تجزیه و تحلیل کسب و کار را توضیح دهیم؛ ولی باید نکتهی تفاوت (POD) خود را نیز اضافه کنیم که باعث تمایز ما از بقیهی حرفهها میشود. یک تحلیلگر استخراج کنندهی عالی کسب و کار، نیازها، ارزش و الزامات را بدون زحمت خاصی مدیریت و تعیین میکند و به اصطلاح به نحوی چوبها را از درختها جدا میکند تا ذینفعان بتوانند تصمیمهای آگاهانهی کاری بگیرند.
امیدواریم که همهی تحلیلگران کار درست کسب و کارها، بر روی پاهای خود ایستاده و تجزیه و تحلیلهای عالی کسب و کاری را با استفاده از مهارتهای منحصر به فرد مدیریت کردن نیازها، ارزش و الزامات انجام دهند تا به سازمانها در بهبود عملکرد کسب و کار کمک کنند.