طبق انستیتوی بین المللی تجزیه و تحلیل کسب و کار (IIBA) تحلیلگر کسب و کار موارد زیر را باید انجام دهند:
- برنامهریزی و نظارت بر تجزیه و تحلیل کسب و کار
- استخراج
- الزامات مدیریت و ارتباطات
- تجزیه و تحلیل شرکت
- تجزیه و تحلیل الزامات
- ارزیابی و اعتبارسنجی راه حل
یا به عبارت ساده تر، تجزیه و تحلیل کسب و کار شامل موارد زیر است
- برنامه ریزی استراتژیک
- تجزیه و تحلیل مدل عملیاتی/ تجاری
- تعریف فرآیند و طراحی
- فناوری اطلاعات/ تجزیه و تحلیل فنی
تحلیلگران کسب و کار میتوانند ارزش مهمی در مدیریت فرآیند کسب و کار (BPM) فراهم کنند. موفقیت آنها به عمق درک آنها در مورد چگونگی کار با ذینفعان اصلی و نحوه استفاده از روش سازگار BPM بستگی دارد. در اینجا پنج زمینه وجود دارد که میتوانید کار خود را از یکدیگر تفکیک کنید و به نتایجی که صاحب کسب و کار میخواهد برسید. هر یک از آنها همچنین دارای تکنیکهای خاص عملیاتی است.
تعاریف خاص از الزامات کسب و کار
غالباً صاحب کسب و کار مشکلی دارد و راه حل ویژهای از فناوری را میخواهد. یک تحلیلگر کسب و کار میتواند به مالک کسب و کارها کمک کند تا مشخص شود مشکل اساسی چیست، اگر این مشکل برای اهداف کلی وی مهم است باید چگونگی همسویی مشکل با استراتژی شرکت مشخص شود.
دو چیز وجود دارد که تحلیلگر کسب و کار باید در صحبتهای اولیه با صاحب کسب و کار انجام دهد:
- آیا این مشکل/ فرایند درستی است که اکنون باید روی آن کار کنید؟
- شما میخواهید به چه چیزی برسید؟
صاحب کسب و کار درخواستهای خاصی را ارائه میدهد و راهحلهای خاصی را برای این درخواستها پیشنهاد میدهد، اما مشکل میتواند بزرگتر از درخواستهای اولیه باشد. تحلیلگر کسب و کار میتواند به مالک کسب و کار کمک کند تا تشخیص دهد که آیا این بهترین فرآیندی است که اکنون باید با تکمیل نقشه کلان و شناسایی تمام مراحل کار، روی آن کار شود. سپس تحلیلگر کسب و کار و صاحب کسب و کار میتوانند تعیین کنند که کدام یک از فرآیندها بیشترین فرصت را در بازار ایجاد میکنند یا کدام یک از فرآیندها عملکرد قابل توجهی ندارند و بیشترین تأثیر را بر اهداف کسب و کار وی خواهد داشت.
رویکرد دیگر توسعه معماری سازمانی برای سازمان یا بخش و سپس اولویت بندی فرایندهای درون آن است. (این ممکن است یک کار بزرگتر از آن باشد که صاحب کسب و کار بخواهد خودش آن را بر عهده بگیرد بنابراین نقشه کلان جایگزین سادهتری است.)
دو تکنیک BPM که در ادامه آورده شده است معمولا در ابتدای تلاش برای بهبود فرآیند استفاده میشود و به تمرکز پروژه کمک میکند و صاحب کسب و کار را درگیر کارهای اساسی میکند:
ایجاد یک نقشه کلان از فرایندهای اصلی و فرایند پشتیبانی: نقشه کلان و معماری فرایندها به شما کمک میکند تا بهترین فرآیندهای کسب و کار در حال حاضر را شناسایی کنید.
اساسنامه: اساسنامه در ابتدای هر پروژه BPM بسیار مهم است. BA آن را با حامی مالی می سازد. این شامل بهبود اهداف حامی مالی است که بر روی پروژه متمرکز است.
به عنوان تحلیلگر کسب و کار، باید قضاوت کنید تا ببینید آیا این درخواست واقعاً بهبود کوچکی است که با اتوماسیون یا عملکردهای جدید به راحتی حل خواهد کرد. همچنین این وظیفه شماست که تصویر بزرگتری از چگونگی بهبود فرآیند بزرگتر و چیزهایی که به سازمان اضافه میکند را ببینید.
متدولوژی مدیریت فرایند
یک روش سازگار با BPM باعث بهبود و کارآیی فرآیند میشود، داراییهای فرآیندی را به اشتراک میگذارد و قابل تکرار است و رهبران و کارمندان را در مهارتهای بهبود فرآیند آموزش میدهد. اما اکثر سازمانها از روش BPM سازگار برخوردار نیستند، مگر اینکه از یک شرکت مشاوره استفاده کنند و روش آن شرکت را “بخرند”. هنوز هیچ روش استاندارد BPM وجود ندارد. فقط مراحل تلاش برای بهبود فرآیند کاملاً استاندارد است (اگرچه ممکن است نام های مختلفی داشته باشند). بنابراین تحلیلگر کسب و کار باید متدولوژی BPM را فراهم کند که معتبر باشد. روشهای مختلفی برای این کار وجود دارد اما یک روش معمول و سازگار BPM شامل این مراحل است:
- کشف فرآیند
- مدلسازی فرآیند
- تجزیه و تحلیل فرآیند
- طراحی مجدد فرآیند
- بهبود مستمر
آنچه در مورد این روش مهم و مفید است این است که به شما میگوید چه تکنیکهایی در هر مرحله مورد نیاز است و کدام تکنیکها اختیاری هستند. بنابراین تحلیلگر کسب و کار باید بداند از کدام یک از تکنیکهای مورد نیاز استفاده کند و سپس بداند کدام یک از تکنیکهای اختیاری نیز برای وضعیت مشتری مفید است. تحلیلگر کسب و کار با رعایت یک روش سازگار BPM و تنظیم آن با افزودن برخی تکنیک های اختیاری، ایجاد ارزش میکند. اگر تحلیلگر کسب و کار از تمام تکنیکها استفاده کند، برای صاحب کسب و کار فلج کننده و بازدهی آن بسیار کم خواهد شد.